“صبح به خیر فرهاد (هم انگلیسی و هم به زبان فارسی)
در ابتدا باید بگویم بسیار خوشحالم که با تو در ارتباطم و صدایت را میشنوم. تو بهراستی انسان خوبی هستی و مطمئناً یک مربی واقعاً خوب. خوشحالم که این مسئولیت را پذیرفتی. چون به باور من، تو از دیدگاه همه، بهترین گزینه برای استقلالی. چون تو از صمیم قلب عاشق استقلالی. چون به خوبی نسبت به حقیقتِ استقلالی بودن آگاهی. هواداران عاشقت هستند و بازیکنان حرمتت را حفظ میکنند.
وقتی با هم حرف میزدیم (اشاره به جلسه پیش از بازی ذوبآهن با استقلال در اصفهان)، احساس میکردم ایدهها و نگرش مشترکی نسبت به فوتبال داریم. وقتی سرمربی امیدها بودی، اوضاعت مانند شرایط من سخت غمانگیز بود. برای خودم شاید بدترین دوران حرفهای بود که سپری کردم. برای آنچه رخ داد غمگینم. اما حالا دوباره حس خوبی دارم برای رضایت هواداران از مربی خوبشان. در حال حاضر هیچکس برای اداره تیم، بهتر از تو نیست.
حتی با وجود هزاران کیلومتر فاصله، هر کمک و همفکری در هر زمینهای برای تیم از دستم بربیاید انجام میدهم. برای تو، فقط برای تو. برای بهزاد غلامپور، برای بازیکنان و برای هواداران.
درباره خودم و اتفاقاتی که رخ داد نکاتی وجود دارد که نمیتوانم از طریق واتساپ در میان بگذارم. امیدوارم هرچه زودتر تو را در جایی از این جهان ببینم. دوست عزیزم، بهترین آرزوها را برایت دارم.
در به کارگیری کمک من، هرگز تردید کن. تماسهای ما قطع نشود. چه خودت، چه از طریق نوریفر و وریا و علی کریمی همواره کنارتان هستم. زیرا قلبم آنجاست...
کارهای بسیاری برای انجام دادن پیش رویت هست. قوی باش و پرانگیزه تا همه را قدرتمندانه تسلیم کنی. موفق باشی فرهاد.”